نیامده به کجا؟

110
0

حتما عبارت «انا لله و انا الیه راجعون» را شنیده اید.ترجمه اش آسان است و روان و به راحتی میتوان به مرده و زنده نسبتش داد.اما گویا آیات و روایات و واژه ها و جمله ها در جهانی رنگ معنا می‌گیرند.در جهانی که از جایی آمده ایم و قرار است به جایی برویم.این روز ها گویا کسی از جایی نیامده است.مسافر نو رسیده ی زمانه ی مدرن حتی با اکنون خود غریبه است؛چه برسد به گذشته ای که شبیه جعبه سیاهی به آن نگاه میکند که هنگام سقوط نگاهش به این جهان،آن را فراموش کرده است.گویا آدم ها به داستانی نیاز داشتند تا بشود گفت:بله!درست فهمیده ای!از جای خاصی نیامده ای.بگذار کمی بهتر نگاه کنم.گویا اصلا خودت هم نفهمیده ای که آمده ای.ببخشید ولی از قیافه ات معلوم است!و اینجا بود که داستان دور و دراز اما دقیقه ی نودی تکامل وارد شد.داروین،بیشتر از آنکه دین گریز و خداناباور باشد یک مسئول نظافت است.آمده تا هرچه از دیروز بوده است را با خود ببرد و طبعا به دنبال آن حال و فردا هم می روند.مسافری که نمی داند از کجا آمده چطور قرار است به سمتی برود؟و یا اگر هم بخواهد قدمی بردارد به سمت جایی است که به او بگویند قبلا کجا بوده.تکامل نه یک نظریه،بلکه حاشیه ی امنی است برای بی داستانی بشر امروز.برای این پریشان حالی فراموش گونه ای که اکنون هایمان را به تیک تاک هایی بی کار و پرسه زن تبدیل کرده است.البته باید بگویم داستان هم با ظرافت خوبی چیده شده و همه چیزش جور در می‌آید.میمون نگران لحظه هایش نیست که بخواهد در خلال آن لحظه ها سفر کند و به جایی برود.و آدمی تا این خلسه ی بی نظر را دید دریافت که شاید این زبان بسته بتواند بار فراموشی عهد او را به دوش بکشد و این سرگردانی را پاسخ دهد.غافل از اینکه دردِ وجود چیزی نبود که با این حرف ها از بین برود؛چرا که ما در زمان زندگی میکنیم.شاید دیروز را از یاد ببریم اما امروز و فردایی که از دیروز خداحافظی کرده اند تا به ما برسند رهایمان نخواهند کرد.و اینچنین است که بشر امروز چون از جایی نیامده نمی‌تواند به جایی برود.اما در این مورد نادر خواستن توانستن نیست باید به یاد آورد.

پیوست:در حاشیه ی تماشای فیلم

«یک ادیسه ی فضایی:۲۰۰۱»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *