دسته‌بندی نشده

آیا ما با شما نبودیم؟

بسم‌ الله النور

آیا ما با شما نبودیم؟

فهمِ انسان‌ها سخت است. به راحتی نمی‌توان دیگران را شناخت. خصوصا اگر این “دیگران” متفاوت از دیگران باشد. بخواهد متفاوت زندگی کند. بخواهد آنگونه که همگان زندگی می‌کند، زندگی نکند. عالمش عالم متفاوتی باشد. جهانش جهان دیگری باشد. به ظاهر کنار همگان باشد، اما همراه همگان نباشد. به ظاهر در جهان همگان باشد، اما در جهان همگان حاضر نباشد! به نظر شما چنین انسانی را چطور می‌توان فهمید؟ چطور می‌توان درک کرد و از او چه دریافتی می‌توان داشت؟

ماجرا از این قرار است که ما کنار خیلی از انسان‌ها نفس می‌کشیم. با آن‌ها شب و روز می‌گذرانیم. با آن‌ها غذا می‌خوریم. با آن‌ها تفریح می‌کنیم اما برای ما “جدی” نیستند. به تعبیر بهتر: “آن‌ها را جدی نمی‌گیریم” چرا جدی نمی‌گیریم؟ چون آن‌ها را متفاوت نمی‌یابیم. آن‌ها را مثل خودمان یا پست‌تر از خودمان می‌بینیم! اگر کلیشه‌های ذهنی هم دخیل شود که دیگر واویلا! می‌دانید کلیشه های ذهنی چه بلایی سر ما می‌آورند؟ به جای اینکه اجازه بدهند ما افراد را بشناسیم، کاری می‌کنند که ما افراد را حد بزنیم و حتی قضاوت کنیم بدون اینکه خودمان متوجه باشیم…

………

– ظاهرا نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده‌است.

– چه فایده وقتی اثرش سر سفرۀ مردم مشخص نیست.

– ظاهرا روابط ما در فضای بین‌الملل پیشرفت خوبی داشته.

– چه فایده وقتی هنوز تحریم هستیم.

– ظاهرا ایشان شبانه‌روز تلاش می‌کند و خستگی نمی شناسد.

– چه فایده وقتی این تلاش‌ها ثمربخش نیست.

– ظاهرا ایشان خیلی انسان متواضعی است.

– این ها صحنه‌سازی است.

– ظاهرا ایشان خیلی امام رضایی است.

– باورت نشود. اگر امام رضایی بود که برای مردم کار می کرد.

– ظاهرا تمام دغدغه اش مردم هستند؟

– اگر دغدغه‌اش مردم بود که … . اصلا هر آنچه که در دفاع او گفته شود فقط توجیه است! چون شما با حزب او همراه هستید او را خوب جلوه می‌دهید.

بیایید گفت‌وگوی بالا را به تمام افراد دور و برمان تعمیم دهیم. چقدر افراد را با فهمِ پیشین خود قضاوت می‌کنیم؟ چقدر فهم ناقص ما اجازه نمی‌دهد که افراد را آنگونه که هستند بشناسیم؟ چقدر رفتارهای دیگران را آنطور که دوست داریم قضاوت می‌کنیم؟ شهید رئیسی، حاج قاسم و امثال ایشان همان‌هایی هستند که در زندگی ما فراوان هستند؛ از مقامات دولتی گرفته تا نزدیک‌ترین افراد به ما!

اما هیچ‌گاه آن‌ها را پیدا نمی‌کنیم چون نگاهِ ما به انسان‌ها آنگونه است که خودمان می‌خواهیم. مطمئن باشید که این انسان‌ها هیچ‌گاه به شما نخواهند گفت که چه هستند و در چه عالمی سیر می‌کنند و هیچ‌گاه شما را نسبت به خود آگاه نخواهند کرد! اینان آنقدر “سبک، راحت و آزاد” هستند که اصلا آن‌ها را خاص و متفاوت تلقی نخواهید کرد! نه کرامتی از خود نشان می‌دهند و نه معجزه‌ای! معجزۀ آنان همین سادگی و صفای درونی آن‌هاست. باید مواظب بود که امثال رئیسی را از دست نداد. چه بسا نزدیک‌ترین فرد به شما باشد و همین “نزدیک بودن” اجازۀ فهم درست از آن فرد به شما ندهد.

باید آن‌هایی را که ذره‌ای از بوی توحید در وجودشان به مشام می‌رسد، جدی گرفت. شاید روزی برسد که دیگر آن‌ها را پیدا نکرد و دیدار به قیامت شد. در این دیدارِ قیامتی که دیداری متفاوت است ما با حیرت آن‌ها را می‌نگریم. چنان مقامی دارند که هرچقدر سر بالا کنیم آن‌ها را نخواهیم دید. فقط با سوز دل و آه فراوان صدا می‌زنیم: الم نکن معکم؟ آیا ما با شما نبودیم؟ آن‌ها هم مقتدرانه و عزیزانه جواب می‌دهند: «چرا. شما با ما بودید. حتی مثل ما اهل دین و دیانت بودید. مثل ما اهل نماز و روزه بودید. مثل ما اهل هیئت و مسجد بودید؛ اما … .

اما نفستان شما را بیچاره کرد، دائما انتظار گرفتاری دیگران را می‌کشیدید، در حقائق شک و تردید داشتید، آروزهای دور و دارز شما را گول زد و آنقدر بر این حالت ماندید تا مرگتان فرا رسید. » (سوره حدید آیه ۱۴)

ما در روز قیامت از آنان استمداد می‌کنیم. به آن‌ها تمنا می‌کنیم که ما را کنار خود قرار بدهند. دلیلمان هم این است که در دنیا کنار آن‌ها بودیم. آن‌ها هم می‌گویند: «در دنیا نفهمیدید! اکنون هم نمی‌خواهید بفهمید! درست است که شما با ما بودید اما دلتان با ما نبود! به سر سودای دیگری داشتید. ما در عالم دیگری زندگی می‌کردیم. ما در عالم توحید بودیم و شما در عالم دنیا. بدن‌هایمان با شما در دنیا بود اما در جهان دیگری سیر می¬کردیم!»

………

آری! گاهی اوقات برای فهمِ انسان‌ها باید تلقی خود را نسبت به آن‌ها عوض کنیم. تا زمانی که نگاهی خاص داریم، هرگز آنان را نخواهیم شناخت. گاهی برای تغییر این تلقی نیاز است اتفاقی بیفتد. نیاز است رخدادی محقق شود تا آن‌ها را جدی بگیریم. مثلا شهادت! شهادت حقیقتی است که درک و دریافت ما را از انسان‌ها تغییر می‌دهد. اگر تا کنون برخی از رفتارهای شهید رئیسی را در نظر با جایگاه سیاسی ایشان، حمل بر مصلحت‌ها می‌کردیم، اکنون شهادت ایشان به ما اجازه می‌دهد “آنگونه که باید” به ایشان نظر کنیم و خودِ واقعیشان را ببینیم. رویداد شهادت به ما کمک می‌کند فارغ از کلیشه‌های ذهنی‌مان، شخص را آنگونه که هست بشناسیم. “رئیس جمهور رئیسی” و “شهید جمهور رئیسی” بیش از آنکه صرفا دو لفظ باشند، دو افق نگاه به ابراهیم رئیسی است. حواسمان باشد انسان‌ها را از چه افقی می‌نگریم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *